تنها تر از تنها
کارد، نانمان را
به دو بخش مساوی تقسیم می کند
از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
دومین جرعه را سر می کشم.
بیا توی کفشهای من!
زمستان که می آید
پالتوی تو مرا گرم می کند.
ما با یک چشم گریه می کنیم
شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
در خواب
رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند
نوشته شده در سه شنبه 88/3/19ساعت
3:9 عصر توسط یه عاشق نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |