سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنها تر از تنها

سلام

یه سلام به همه ....

 

امروز هوا ابری بود رنگ اسمون خواکستری بود دوباره بعد از مدت ها اسمون دلش گرفته بود و جاتون خالی کلی گریه کرد ....گریه کرد بدونی

که از کسی خجالت بکشه...راستش بهش حسودیم شد که چطوری می تونه اینقدر راحت گریه کنه...بی اختیار بدون چتر رفتم و زیر اشکاش واستادم

داشتم فک می کردم که اسمون صدام زد,با یه صدای بلند گفت:چیه تو هم دلت گرفته؟

-اره...خیلی گرفته...اما نمی تونم مثل تو راحت بغضمو خالی کنم

خنده ی بلندی سر داد...

از این خندش لجم گرف و گفتم :کجای حرفم خنده دار بود که می خندی؟

-شما ادما همتون مثل هم هستید به من می گید خوش به حالت در صورتی که خودتون هم می تونید با من گریه کنید و کسی نفهمه

باز شرو به خندیدن کرد,از حرفش تعجب کردم ازش پرسیدم اخه چطوری؟چطوری میشه ما گریه کنیم و کسی نفهمه؟

-اروم صدام کرد و گفت :بیا جلوتر..بیا ..خوب بیا زیر بارون و به اسمون نگاه کن

اومدم درست وسط حیاط به اسمون نگاه کردم قطره های اشک اسمون می ریخت توی صورتم یه ارامش عجیب بهم میدادن

دوباره صدام زدو گفت :حالا گریه کن ..بغضتو خالی کن...

-این بود راهنماییت؟این طوری که همه میفهمن من گریه کردم....

-از کجا می فهمن؟

-از اشکهای روی صورتم...

-اونا که اشکای منن روی صورتت

-چی؟

-اونا از کجا می دونن این اشکهایی که روی صورتت هستن مال خودتن,اونا فک میکنن اینا اشکایه منن

تازه متوجه منظورش شده بودم...لبخندی زدم و ازش تشکر کردم بعدش شرو به گریه کردن کردم

تمام بغضمو خالی کردم دوست داشتم ساعت ها بارون بباره..دوست داشتم ساعت ها زیر بارون بشینم...اما اسمون گریش تموم شد,

از صداش می فهمیدم که هنوز بغض داره با عصبانیت به اسمون نگاه کردم و گفتم:

چرا دیگه نمی باری؟ چرا دیگه اشک نمی ریزی؟چرا بغضتو خالی نمی کنی؟

لبخندی به من زدو گفت:من مثل شما خود خواه نیستم...به گوشه ی حیاط نگاه کن...

همه ی گل ها و گیاها شاد بودن و از بارون لذت می بردن...پس منظور اسمون از این حرف چی بود؟

می خواستم دوباره به اسمون نگاه کنم و ازش بپرسم که ناگهان چشم به گلهای افتاب گردونه اخر حیاط افتاد...

سراشون پایین بود و به انتظار خورشید خانوم نشسته بودن...اسمون در حالی که ابراشو پراکنده می کرد گفت:من به فکر همه هستم...

تازه به مهربونی اسمون پی برده بودم...چقدر با سخاوت...گریه میکنه تا منم بتونم باهاش گریه کنم,تا گاها و گیاها با گریه هاش شاد باشن...

تا زمین و سیراب کنه...اما هنوز بغض خودش تموم نشده گریشو تموم می کنه تا گلهای افتاب گردون بیشتر از این به انتظار نشینن

***************

ممنون از این که باز هم منت گذاشتین و خوندید ... نظر یادتون نره

این بار هم برای تو نوشتم به یاد تو و به فکر تو دوست دارم م


نوشته شده در دوشنبه 88/6/2ساعت 1:46 عصر توسط یه عاشق نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

***********************************************

Best Cod Music

*********************

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس