اگر نگاهم به خاطر تو اواره ترین نگاه است
عکس تو همیشه اینجاست ، که نده دوریت عذابم ، بشمارم چندتا ستاره ، که ببینمت تو خوابم ، بیا با من قدم بزن تو کوچه درد دلام ، بکشنه تنهایی من با یک تبسم یه سلام ، پاییز میاد از اشکتو ، واسه خودش غم میاره ، بهار پیش رنگ نگات ، قشنگیشو کم میاره. ************************** سیـب سـرخی را بـه من بخشیـد و رفـت عاقبـت بر عشـق مـن خنـدیـد و رفـت اشـک در چشمــان سـردم حلقــه زد بـی مـروت گریـه ام را دیــد و رفـت چشـم از مـن کنـد و دل از مـن بریـد حـال بیمـار مــرا فهـمیــد و رفـت بـا غـم هجــرش مــدارا مـی کنـم گـر چـه بر زخمــم نمک پاشید و رفـت میرسد روزی که بی من روزها را سرکنی/ می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی/ می رسد روزی که تنها در کنار عکس من/ نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی ********************************* گفتمش آغاز درد عشق چیست؟.... گفت آغازش سراسر بندگیست.... گفتمش پایان آن را هم بگو.... گفت پایان همه شرمندگیست.... گفتمش درمان دردم را بگو.... گفت درمانی ندارد بی دواست.... گفتمش یک اندکی تسکین آن.... گفت تسکینش همه سوز …. فنا ست نیکوست دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم ************************************* ******************************** خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم اگر می دانستم به واسطه ی سرقت محبت در دادگاه چشمانتمرا محاکمه خواهی کرد و خودت به قضاوت خواهی نشست و مرا به حکم عاشقی پشت میله های زندان تنهاییمخواهی انداخت دل و پنجره یهمی شه غمگین چشمانت نمی شدم اگر نگاهم به خاطر تو اواره ترین نگاه است اگر به خاطر تو و عشق تو دیوانه شدم....بگذار دیوانه بمانم اگر به خاطر تو پلکهایم را روی هم نهادمو نگار من عمریست همه جا به جست و جوی تو می گردم
پنج وارونه چه معنا دارد؟ خواهر کوچکم
این را پرسید من به او خندیدم کمی آزرده و حیرت زده گفت: روی دیوار و درختان دیدم باز هم خندیدم .گفت دیروز خودم دیدم سعید پسر همسایه پنج وارونه به ستاره میداد آنقدر خنده بَرَم داشت که طفلک ترسید ، بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد
************************
تو یعنی در سحرگاهی طلایی به یک احساس تشنه آب دادن
تو یعنی نسترن های وفا را به رسم مهربانی تاب دادن
تو یعنی غربت یک اطلسی را ز شوق آرزو سرشار کردن
تو یعنی با طلوع آبی مهر صبور و شوق آرزو سرشار کردن
تو را آن قدر در دل می سرایم که دل یعنی ترا زیبا سرودن
فدای تو شقایق احساس و رویای بی آغاز سرودن
**************************
*****************************
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید... و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد
****************************
به جرم اینکه خیلی ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حکم چشمانت ابد بود/ برای مرگ هم آماده بودم
*******************************
تو را به بلندی کوهها، پهنای دشتها، عمق دریاها و به زیبایی گلها دوست دارم. تو را به اندازهی تمام وجودت دوست دارم زیرا هیچکس را بدینسان دوست نداشتهام! با حسرت سری جنباند و گفت: متاسفم از اینکه نمیتوانم حرفهایت را باور کنم زیرا قلب کوچک من تحمّل، عشق بزرگ تو را ندارد.
**************************************
***************************************
نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند
******************************
یک نفر ..... یک جایی..... تمام رویاهاش لبخند توست و زمانی که به تو فکر میکنه احساس میکنه که زندگی واقعا با ارزشه پس هرگاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش یک نفر ..... یک جایی..... در حال فکر کردن به توست
******************************
هرگز...
پس اواره گیم را دوست دارم....
چون برایمزیباترین موهب الهی اسj
و
.... دیگر باز نکردم
بدان این برایم زیباترین
طنین است
در زندان تنهایی ام به تو می اندیشم و در این
انبوه واژه ها ...
فقط نام تو را می جویم
اکنون بی حضور تو در ساحل نامت را
بر موجی می نویسم
موج پیش می اید و
مرا چون ذره ای در بر می گیرد
و عاقبت من در نام تو غرق می شوم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |