تنها تر از تنها
یکی را دوست می دارم ولی افسوس که او هرگز نمی داند نگاهش می کنم شاید بخواند راز پنهانم ولی افسوس که او هرگزنگاهم را نمی داند به برگ گل نوشتم تو را من دوست دارم ولی افسوس که گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند صبا را دیدم و گفتم وصبا بگو از من به دلدارم که تو را من دوست دارم ولی ز بخت بد زآسمان برقی جست و قاصد را میان ره بسوزاند کنون وا مانده از هرجا با خود می کنم نجوا یکی را من دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمی داند....
نوشته شده در یکشنبه 88/3/24ساعت
3:18 عصر توسط یه عاشق نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |